روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

دموکراسی تو روز روشن

روزی که داشتم پست غزلک رو می نوشتم هر فکر و برداشتی رو برای خواننده اش متصور بودم جز اینکه کسی بخواد این برداشت بکنه که من به گل پسر خودم حسودی می کنم !!!! و برای جلو گیری از این حسادت در من که دلخوشیم محبتی که دیگران به من و گل پسر دارن اینه که رابطه شون رو با من کم یا به قولی سر سنگین تا کنن و تصمیم بگیرن که با محبت نکردن و یا صحبت نکردن با گل پسر مانع ناراحتی من بشن!!!!! در هر صورت اینجا یه محیط مجازی که هیچوقت دوست ندارم با زندگی واقعیم قاطی بشه... هر چند که چیزی که اینجا می نویسم واقعی تر از زندگی عادیم باشه... من نه از کسی دلخورم و نه اینقدر حسود. من همه رو دوست دارم و قصدم تو نوشتن روزمرگی هام اینجا انتقاد از کسی یا توضیح خواستن نیست. می نویسم تا این روزها یادم نره و اگه کسی پیامی می زاره از نظراتش استفاده کنم . اینجا دموکراسی موج می زنه پس هر چی دل تنگتون می خواد برداشت کنین . فقط خیر سر من فکر های عجیب و غریب نکنین که باعث دراومدن دو تا شاخ خوشکل رو سرم نشه...... 

--------------------------------------------------------- 

پی نوشت:  

دو تا ماچ آبدار برای خاله خانم که دل مهربونش از برگ گل نازکتره

نظرات 1 + ارسال نظر
mehraveh سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:34 ب.ظ

منم یه ماچ خوشگل بهت بدم که اصلا حسود نیستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد