روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

امروز به تمامی روز دیگری است

آقای همسر دیشب رفتن. خدا منو ببخشه ولی اصلا ناراحت نیستم. فقط زمانی که داشت می رفت کمی دلم واسش سوخت. دلم واسه اینکه کاری می کنه که خودش زود پشیمون میشه می سوزه. از اینکه کلی منت کشی کرد و من دلم مثل سنگ شده بود و با چشمای گرد شده بهم نگاه می کرد دلم سوخت. ولی الان ابدا ناراحت نیستم. باید کمی جلوش وای می سادم تا بفهمه من اوونجوری که تصور می کنه هلاکش نیستم. بفهمه که می تونم دوسش نداشته باشم و بهش محبت نکنم. نتیجه این ۱۰ روز موندنش این شد که من کلی از برنامه های غذاییم عقب بیوفتم.امروز صبح وبلاگ (سمیرا لاغر می شود رو می خوندم). روش لاغری زیکزاکی. تصمیم گرفتم این کار و بکنم. نمی دونم از این به بعد برنامه ها رو با جزئیات اینجا بنویسم یا یه وبلاگ رژیمی درست کنم..... کار زیادی برای انجام دادن دارم. می خوام یک تحول اساسی به خودم. هیکلم. روحیه ام بدم. تا آخر این هفته باید تردمیلم رو که داره خاک می خوره رو پا گرد اخر خونمون رو به اتاق انتقال بدم. ... این هفته باید جبران هفته پیش رو هم بکنم..... 

---------------------------------------------------------------------------------------- 

پی نوشت: گل پسر کارت های بازیشو می یاره و می گه مامان ورق. من هم کار تها رو واسش ورق می زنم و اسم شکلای اوون رو می گه... این بار گل پسر هم از رفتن باباییش خیلی ناراحت نیست. 

راستیییییییییی فاطی هم به جمع اوون هایی که هر شب باید حضور غیاب لالاشون رو بکنه اضافه شده... 

---------------------------------------------------------------------------------------- 

هنوز ۱۰ ساعت از جمله ای که گفتم می خوام رژیم زیکزاکی بگیرم نگذشته که من رو سیاه تو اولین زیکزاک گیر کردم. بگو کاه مال خودت نبود کاه دون که بود.  

اداره زحمت کشیدن امروز ما رو به ناهار مهمان کردن که من ۲ تا گوجه کبابی+ یه سیخ کباب جوجه+حداقل نصف ظرف(یک بار مصرف ) برنج رو لومبوندم + ماست و نصف نوشابه 

البته می تونم امروز رو به حساب کالری بالا بزارم.

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مهراوه یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ب.ظ

کار خوبی میکنی. هیچ کس از خودت مهم تر نیست. بهتره بی رحم نباشی اما دلسوزی بی مورد هم حماقته!
روش زیگزاکی چیه؟! وبلاگ رو معرفی کن یا توضیح بده

بزار یه امتحانی بکنم اگه موفق شدم روشم رو می گم/

زنده دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:15 ب.ظ http://blacklotus.mihanblog.com

یه مدته که خبری ازت نیست.یه مسابقه قصه نویسی راه انداختم.سر بزن

مریم مامان ماهان یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 ب.ظ http://mahanema.blogsky.com

منم با مهراوه جون موافقم
منم میخوام بدونم روش زیکزاکی چیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد