روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

دست گل ۱۳

بعد از ۳ ماه و خورده ای سگ دو زدن خیر سرم گفتم به مناسبت سالگرد مزدوج شدنم  

 در غیاب همسر جان با عزیز و گل پسر بریم الواتی... که خدا خوب تو کاسمون گذاشت و به قول گل پسر ماشین باباجی رو زدم جی جیش کردم.... خدایا جمله بالا رو نادیده بگیر فکر نکنی شکر گذارت نیستم... خیلی مخلصتم خدا جووووووون. 

 خلاصه عین این  دو روز مرخصی رو توی پاسگاه و بیمه و تعمیر گاه گذروندم. و امروز از اینکه دوباره به محل کار برگشتم تا کمی استراحت کنم خوشحالم. ۲ هفته دیگه آقای همسر می یان و هدف گذاری من برای این دو هفته ۲ کیلو کاهش وزنه... راستی اون هدف خوشتیپ شدنم تقریبا محقق شد ... قرار بود ۴ کیلو کم کنم که نشد و تنها ۳ کیلو کم شدم.. که کلی راضیممم .وبلاگ رژیمم رو هم امروز راه می ندازم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد