روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

توهم

براتون پیش اومده که فکر کنین برای یکی از ته دل دارین مایه می ذارین و تمام تلاشتون رو برای خوشحالی و رضایت خاطرش دارین انجام می دین ولی اوون طرف برداشتش این باشه که داره بهتون لطف می کنه که همراهی تون می کنه..... برام جالبه بدونم توی این حالت دقیقا چه کار باید کرد!!! باید به طرف حالی کرد؟؟ باید مسیح وار به همون رفتار سابق ادامه داد؟؟ یا باید آدم خودش رو  کمی محترم تر به طرف نشون بده..... 

به قول خاله خانم....  

زیاد خوب نباش 

زیاد دم دست نباش 

زیاد که باشی زیادی می شوی!!!  

البته من فکر کنم زیادی دم دستم تا زیادی خوب..... 

نظرات 3 + ارسال نظر
مهراوه شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ

اعتقاد قلبی ام (خصوصا بعد از تجربه ی تلخ بابا) برای بستگان درجه یک باید مسیح وار عمل کرد. هر چی تفاوت سنی ات با اون وابسته ی درجه یک بیشتر باشه باید اون خصلت مسیح وارت هم بیشتر بشه چرا؟چون از نسل و دنیایی دیگر است قطعا دیدگاهش با تو فرق میکنه. با این مقدمه تو باید بیشتر از همه و تا آخر عمر (و من هم چنین)در مقابل مادرمون که بیشترین تفاوت سنی رو با ما داره و کمتر از همه درکمون میکنه و اساسا خیلی عادت به درک کردن نداره! باید مسیح وار عمل کنیم. کسی چه میدونه شاید زبونم لال عید سال دیگه اون هم زخمی بر روح و احساس ما بزنه! بعد از مادر باید در مقابل خان داداش مسیح وار عمل کنی(نه اهل و عیال) که اون هم حق پدری به گردن ما داره و اصولا مال عهد پارینه سنگیه!
سپس باید در ممقابل داداشی مسیح وار عمل کنی چون اونم مال دوران ژوراسیک است البته اون رو کمتر درک کن چون اون به رغم رفتارش انعطافش زیاده و قلب خیلی خیلی مهربانی داره و وقتی ناراحتت کنه بیش از همه زجر میکشه!
و من! چون از همه جوان تر و اوپن مایند ترم میتونی کمتر از همه درکم کنی و هر جا تکون خوردم تکونم بدی( کما اینکه میکنی) و چون من خیلی مهربونم و اصولا خیلی خیلی فهمیده ام و عاقل ترین زن دنیام رفتار ترو دایورت میکنم ... و تو دلم میگم:ول کن بچه است یا ول کن دیوونه شده!!! یا چیزهایی شبیه این!!!!
خارج از این دایره اصلا لازم نیست مسیح وار عمل کنی و هر کی حالت رو گرفت بعد از 1-2 بار تذکر(بستگی به درجه نزدیکی) اساسی حالشو بگیر...
این نظر شخصی و اعتقاد قلبی منه! سعی و تلاشم اینه چنین رفتار کنم...

شاید حق با تو باشه... ولی من هم خسته ام... خسته از درک کردن همه

مهراوه شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:21 ب.ظ

این روزها،نزدیک سال تحویل مامان روزهای سختی رو میگذرونه. بین ما فقط و فقط اونه که نه همسری و نه فرزندی براش مونده. همه مون رفتیم پی زندگیمون و شوهرش هم ....
خیلی خیلی سخته. خیلی تلخ شده. تلخی اش رو از راه دور از پشت تلفن حس میکنم و گاه کام مرا هم تلخ میکنه. اما چاره ای نیست. به قول خودت :اتفاق کمی نیافته. باید به هم فرصت بدیم

نسیم شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 ب.ظ http://nasim30.blogfa.com

می گن "لطف مدام ایجاد حق می کند"

وقتی مدام به کسی لطف می کنی
فکر می کنه کارهایی که براش می کنی حق مسلمشه

درسته. واوون لحظه آدم فکر می کنه به احساسش تجاوز کردن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد