روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روز نوشت بهاری

تمیز کاری خونه من و عزیز جون خلاصه دیروز تموم شد.... گل پسر هم تا تونست شیطونی کرد که نتیجه اش شکستن عینکش و ایجاد یه برامدگی مثل گردو روی پیشونیش شد. 

خبر دیگه این که اوضاع اداره ما مثل کل کشور روز به روز قشنگتر می شه... و من نمی دونم چه کار کنیم که به زور نفرستنمون بهشت... آقا ما بخوایم بریم جهنم کی رو باید ببینیمم 

ای تو اوون روحتون (کم کم دارم عصبانی می شم) این چه لباس فرم مسخره ای که طراحی کردین.. مقنعه ۱متر!!!!! خلاصه همه چیز داغونه و من فقط به گل پسر فکر می کنم که توی این ول بشو چطور گلیمشو از آب بکشم بیرون... 

نظرات 1 + ارسال نظر
مهراوه سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ب.ظ

احتمالا برای قد ما اون مقنعه میاد زیر زانو!!!!!!!!!!!1

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد