روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

ما رفتیم جام جهانی

انگار این روزها آسمان با ما مهربان تر شده... این گربه باوقار خوببببببببببببببب  کره ای ها رو لت و   پار کرد... خوشحالم بخاطر ایران.. بخاطر مردمم... بخاطر لبخندی که انگار توی خیابانها از لبی به لب دیگه در حال حرکته... نوری در چشمانمان درخشیده...

بزنین دست قشنگ رو بخاطر همه اونهایی که افتخار ی برای ایران رقم زدند..

نظرات 3 + ارسال نظر
الکترو نوین سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:58 ب.ظ http://electro-novin.blogfa.com/post/258

این لینک عکس قدیمی ترین لب تاب دنیاس...

ممنون ولی چه ربطی داشت!!!

باشماق چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:50 ب.ظ

بله البته یادمون باشد آیت الکرسی ها و صلوات ها خودش کمک کار دروازه بان بود وگرنه خدا وکیلی باید حداقل سه تا گل می خوردیم
البته این بازی بسیار شبیه بازی با استرالیا بود که دروازه بان واقعا دروازه بانی کرد دستش درد نکند
پا قدم آقای روحانی هم سبک بود

مهراوه پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:21 ق.ظ

هورا......................
خیلی منم شادم که قلبم کمی رنگ امید رو به خودش دید و تپید. 4 سالی بود که قلبم از بی امیدی مرده بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد