روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

یکی مثل همه

گاهی با یک تصمیم، با یک برخورد میشه تبدیل بشی به همون کسی که ازش متنفر بودی... توی یک موقعیت می بینی خودت تبدیل شدی به کسی که اصلا دوسش نداری.. حالا من از دست خودم راضی نیستم.. رفتار بد رو با همون رفتار جواب دادم... و با اینکه می دونم کار منطقی بوده ولی نسبت به خودم احساس بدی دارم... خانواده همسر من یک خانواده تقریبا پرجمعیت هستن.. و دارای مناسبات خاص که در موردش قضاوت نمی کنم... اما یک جور سردی خاص بینشون حکمفرماست... یک حالت بی تفاوتی... توی این 2 سالی که اقای همسر جنوب رفتن.. دریغ از یک زنگ احوالپرسی، یا دعوت کردن و یا حال پرسیدن... البته توی این مورد مادر همسر مستثنی است... با اینکه سنی ازش گذشته و بیماری های مختلفی داره و خصوصیات اخلاقی خاصی هم داره اما خانم خوبیه و به معنی واقعی یک مادره... دلسوز و پیگیر.. خدا رو شکر توی این مدت هم با هم هیچ برخورد بدی نداشتیم و همیشه روابطمون با احترام بوده... اما  بقیه از گرفتاری هم خوشحال می شن... و هیچ کمکی هم در حق هم نمی کنن. جالبه همشون هم وضع مالیشون خوبه و حتی می شه گفت بسیار خوب... توی یک مقطعی ما نیاز به پول داشتیم در حد 2 میلیون ، تازه با این عنوان که 15 روزه پس می دیم... هنوز برام باور کردنش سخته که هیچ کدوم حاضر نشدن این قرض رو بدن... جالبه که یکشون طلا فروشه و یکیشون وکیل، یکی دیگه مدیر بلند پایه یکی از ادارات و ... بگذریم ... اوون روزها بیشتر از اینکه برای پول ناراحت باشم دلم برای تنهایی آقای همسر می سوخت... حالا بعد از 3 سال یکی از این برادران از من خواستن که برای گرفتن وام ، ضمانتش رو انجام بدم... و من پس از سه سال می بینم شدم یکی مثل اوونها... به راحتی گفتم نمی تونم... جالبه حالا هم دلم برای آقای همسر می سوزه ... میدونه که حق با منه و به من حق میده که پشت سفته ها رو امضا نکنم .. می دونه که رقم وام بالا است و ریسکش زیاد... اما توی صداش یک جور تنهایی است... انگار اینبار من تنها گذاشتمش...

نظرات 1 + ارسال نظر
باشماق پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:18 ب.ظ

این همسایه بغل دستی رفت 5 میلیون به اسم من حساب باز کرد جواز کسب را بعدا برد روش بیست میلیون وام گرفت یک بار دیگه هم چهار میلیون وام گرفت خودش هم ضامن ام شد هر دو وام را هم گرفت من هم واقعا نمی دونم قسط ها راپرداخت کرده یا نه ولی خوب قلبم میگه آدم درستی اس
ولی همین برادر عیال مربوطه وقتی گفت بیا ضامن من بشو دو میلیون وام بگیرم نشدم در عوض همسرم شد اونم با شرط و شروط فراوان
ولی یک ماه بیشتر قسط اش را نداده بود که نامه ی کسر حقوق بدست همسری رسید اونم طبق شرط و شروطی که گذاشته بود گوشی را برداشت به زن برادرش زنگ زد همون شب برادرش پولشو دو دستی ولی با اخم و تخم آورد

'گاهی کنطقی رفتار کردن حس خوبی به آدم نمی ده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد