روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

پدر و پسر

بعضی صحنه ها در زندگی برای آدم جاودانه می شه... مثل یک جرقه گاهی از ذهنت به هر بهانه های عبور می کنه... شبی که
آقای همسر اومد خونه یک از این صحنه ها برام دوباره خلق شد... لحظه ای که گل پسر خودش رو انداخت تو بغل باباش و پدرش اوونو در اغوش گرفته بود و با چشمای بسته می بوییدش

نظرات 1 + ارسال نظر
باشماق سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:48 ق.ظ

بالاخره روابط پدر با پسر مثل رابطه ایران و امریکا خوب شد
البته هنوز اوباما تو بغل روحانی خودشو ننداخته و همدیگر رو ببوسن

ها ها ... منافع پسرک ایجاب می کرد که با کدخدا سازش کنه..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد