روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

من و این همه خوشبختی...

داشتن یک خانواده خوب نعمته... داشتن پدر و مادر مهربان هم..  داشتن برادر و خواهر هم جای خودش رو داره... من آدم خوش شانسی هستم که خانواده خوبی دارم... شاید به نظر مسخره می یاد ولی می شه از بدترین چیزها بهترین لذت ها رو برد.. ماشین من که معرف حضور هست... وقتی سوارش می شم و یه جایی تو خیابون جام می زاره به هر نحوی .. با خیال راحت زنگ می زنم به برادر خودش رو به سریع ترین شکل می رسونه پیشم... یا صبح امروز که ماشین استارت نمی خورد با اینکه خواهر تازه رسیده بود و می دونم چقدر عاشق هوای بارونی اینجا ست از خواب و خستگیش بخاطر من می گذره و تا خونه برادر اسکورتم می کنه تا مبادا توی خیابون برام مشکلی پیش بیاد... این ها همه لطف خدا است و نتیجه عشق و پاکی پدر و مادریه که تو تمام مشکلات پشت هم بودن... هر چند پدر با رفتنش حفره ای توی زندگی همه ما ایجاد کرد ولی این خونه از عشقش و حضورش لبریزه/..