روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

من و تربیت

تا می گم بالای چشمت ابرو... یا پسرک بگیر بخواب... یا پسرک کمتر تلویزیون ببین و ... بر می گرده تو چشام نگاه می کنه،می گه من هم می رم پیش خدا ، بعد تو بمون اینجا  غصه بخور... خوب من بد بخت این لحظه باید چه کار کنم..باید سر حرفم پافشاری کنم یا وا بدم کل قضیه رو... اگه بخوام پافشاری کنم با اشک جمع شده تو چشام چی کار کنم... اگه وا بدم خوب اونوقت تکلیف اصول تربیتی چطور میشه!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
باشماق سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:20 ب.ظ


آدمای باجگیر را چه باید کرد ؟
اول نصیحت می کنیم که نکن وقتی گوش نداد زنگ می زنیم پلیس 110
فکر کنم بعضی وقتا تو این حالت باهاش قهر کنی و تحویلش نگیری بهتر است

آره واقعا ، رسما از من باج می گیره اوونم باج های عاطفی... از الان بلده چطور روح و روانم رو بهم بریزه... شاید بخاطر اینه که من خیلی مراعات حالشو می کنم ... راستی ممنون بابت توصیه

مهراوه دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:17 ب.ظ

پیش خدا رفتن رو دیگه از کجا یاد گرفته؟!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد