روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

مامان حرف گوش کن

چند روزی که دارم  حوصله و صبر تمرین کنم.. مثلا دیروز گل پسرم ۵ دست لباس کثیف کرد من سعی کردم فقط لبخند بزنم. یا اینکه همراه دختر دائیهاش و نازی یا بقول خودش  نا نا مثل قورباغه همش آب بازی کرد  من فقط از تراس به خراب کاریهاشون لبخند زدم. یا اینکه روز پنجشنبه که همراه همسر عزیز قصد کردیم بریم بیرون و دیدیم ماشین بوی سگ مرده می ده باز هم لبخند زدم و وقتی که رسیدیم خونه تو پارکینگ برای اینکه همین لبخند رو حفظ کنم من و ماشین و گل پسر کلی آب بازی کردیم و اصلا به روی خودمون هم نیاوردیم که این کار آقای خونه بوده نه ما. تازه وقتی هم که کار تموم شد هم با لبخند شروع به تمیز کردن خونه کردیم و خرابی یه هفته رو از سر کله خونه پاک کردیم. و همینطور که کار می کردیم و لبخند می زدیم  یه جنگ چیریکی با گل پسر داشتم که توی یه تعقیب و گریز خرابکاری هاشو هم جمع می کردم.. آخرین مورد حرف گوش کنی تغییر قالب وبلاگ بوده که به گفته آبجی خانم سنگینه و زور اینترنت ایران نمی رسه که لودش کنه و من باز هم با لبخند حرف گوش کردم و این کار و هم کردم. ولی اگه یه هفته این لبخند زدن ادامه بدم احتمالا نیاز به دندون مصنوعی پیدا می کنم

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم مامان ماهان یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:14 ب.ظ http://www.mahanema.blogsky.com

این پست رو خیلی بامزه نوشتی
خوشمان آمد و با لبخند خواندیمش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد