روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

عاشقانه

روزهای با تو بودن رو مزه مزه می کنم.. می دونم دیگه فرصت زیادی ندارم و روزهای که بغلم می کنی و جای خط و خراش هایی که روی دست و پام رو می بوسی داره از لای دقیقه ها و ثانیه ها می لغزه و یه جایی که فقط من به یاد بیارم و خدا حفظ می شه... وقتی با دستای کوچیکت برام دست تکون می دی و دست در دست عمو محسن راهی پارک می شی می دونم که خیلی دور نیست روزی که برام دستی تکون بدی و بری دنبال زندگیت مثل یه پرنده .....شاید توی درگیریهای روزانه ام و کشیدن بار یک زندگی به تنهایی گاهی تلخ بشم ولی وقتی به چشام نگاه می کنی و دستای کوچیکت رو روی صورتم می زاری تمام غم ها دود می شه و به هوا میره.... وقتی با اشتیاق صدام می کنی که بیام پیشت بشینم وتو لم می دی تو بغلم برای بار هزارم  پت و مت رو باهات دوره می کنم دوست دارم این روزها برو تمامش رو عاشقانه نه مادرانه دوست دارم

نظرات 4 + ارسال نظر
مهتاب شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:38 ب.ظ http://mah77.blogsky.com/

این که عشق هر مدلیش قشنگه واقعا درسته. فقط ایکاش همه با عشق نگاه میکردند

چشمها را باید شست ...جور دیگر باید دید.باید عاشقانه دید

مهراوه یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:33 ق.ظ

زندگی جریان داره...
با ما یا بی ما...
قلمت خیلی شیواتر و زیبا تر شده
قشنگ تر ومینویسی و واژه ها رو انتخاب میکنی...

ممنونم

نسیم یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:23 ب.ظ http://nasim30.blogfa.com

این یه حس فوق العاده است و تو یکی از خوشبخت ترین هایی که این حس رو تجربه می کنی
خدا ایشالا هر سه تون رو کنار هم شاد و سلامت حفظ کنه

باران سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:35 ق.ظ http://friida.blogsky.com

بغض شدم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد