روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

مردان حسود

آقای همسر حدود یک هفته ای هست که اومدن منزل.. ولی زندگی بین دو مرد حسود به شدت عذاب آوره... حسادت بین این پدر و پسر واسم اصلا قابل فهم نیست... مثلا کی پیش من بشینه... کی منو بغل کنه... پسرک تا جایی که بتونه حال پدر رو با گریه و زاری می گیره و پدرش هم با لجبازی حرص پسرک رو در می آره... شرایط عجیبیه...هم خوشحالم هم گاهی ناراحت... خوشحال که مردهای مهم زندگیم اینجور سر من با هم رقابت میکنن و ناراحت که واقعا بین این کش مکش می مونم که سر کی رو باید بگیرم که اون یکی ناراحت نشه... و اینکه کی باید حال جفتشون رو بگیرم... یا اصلا کجا باید بشینم.. کجا باید بخوابم.. کدومشون رو بغل کنم... !!!!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
باشماق یکشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:22 ق.ظ

به این میگن بر سر دو راهی زندگی

واقعا... حالا اوون بچه است ولی حکمت رفتارهای آقای همسر رو هنوز نفهمیدم

مهراوه سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 ق.ظ

بخاطر هم جنس بودن آنها و محبوبیت توست!! هر چه زمان بگذرد کشمکش بیشتر خواهد شد!!!!!
خوش به حال من که هیچکی سر من دعوا نمیکنه!!!!!!!

باور کن گاهی اعصابم رو بهم می ریزن.. حساب کن برای پسرک میوه خورد می کنم همسر می گه یادش بخیر قبلنا برای من هم میوه خورد می کردی.. این جمله یعنی اگه پسرک بچه اش نبود حتما بلایی سرش می آورد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد