روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

خوش تیپ می شم (۵)

رسیدم خونه  می بینم گل پسر خونه رو منفجر کرده و عزیزی هم به نظر تسلیم می یاد. اوونقدر اوضاع بهم ریخته بود که اصلا نمی دونستم باید از کجا شروع کنم. چند روزیه که گل پسر خیلی حرف گوش نکن شده. جوری که هر چی بهش می گی کار خودش رو انجام می ده.  من هم که این چند روز تا آقای همسر بیان کلی کار دارم و نمی دونم چطور باید این حالتاشو تغییر بدم.وقتی هم که دعواش می کنم خودم بیشتر از اوون ناراحت می شم. خلاصه در حال حاضر خونه تبدیل شده به می دان جنگ که جا برای پا گذاشتن توش نیست. دیروز هم به رژیمم پابند بودم. صبح نان +چای کمرنگ .ناهار عزیز کوکو درست کرده بود که با نون سنگک  دو تا دونهشو میل کردم . و شام هم یادم نمی یاد!!!! آهان کمی نون خوردم با پنیر و گردو و با مقدار زیادی  حرص خوردن سر خرابکاری های گل پسر

خوش تیپ می شم (۴)

دیروز روز خسته کننده ای بود تا ساعت ۴ و نیم توی جلسه ای توی اداره گیر افتاده بودم. با توجه به بی خوابی شب قبلش که تا ۴ صبح بیدار بودم ولی چندان خواب آلود نبودم. توی اداره از اوونجای که چیزی جز نون همراهم نبود با مقدار زیادی آب جوش و یک لیوان چای خودم رو تا  ساعت ۵ نگه داشتم. راستی فهمیدم چای تاثیر زیادی روی تحریک دله خورای روی من داره برای همون خیلی کمش کردم. رسیدم خونه دیدم گل پسر و عزیز جفتشون نخوابیدن و از قرار معلوم گل پسر حاضر به خوابیدن بدون من نشد ه بود تا رسیدم خونه گل پسر دستمو گرفت که بریم لالا. من هم یک کف دست نان + ۲ تا کتلتمو  به عنوان ناهار توی ساعت ۵ و نیم خوردم و گل پسر و خوابوندم . و جز یه کاسه آنار چیز دیگه ای هم برای شام نخوردم. یعنی اصلا اشتها نداشتم. 

----------------------------------------------------------------- 

شیرین ترین چیز برای یه مامان اینه که وقتی در خونه رو باز می کنه گل پسرش بدو بدو بیاد بغلش کنه و بگه مامانی سسسسسسسسسسلام.

خوشتیپی۳

پنجشنبه: صبحانه :یه کف دست نان + مقادیر زیادی آب جوشیده (چون تو اداره آب سرد پیدا نمی شه) ناهار:(۳ تا کوفته کوچیک بدون نان + مقادیر زیادی خیار و کاهو) 

بعد از ظهر: نصف کاسه ماست خوری شله زرد نخورده گل پسر و شام: یه عدد سیب + پرتقال 

جمعه: قبل از نوشتن چیز هایی که خوردم باید بگم کلا روزهای جمعه بدون اقای همسر خیلی سخت می گذره برای همین از هر نوع پیشنهادی برای پر کردن لحظات ملالت بار تنهایی استفاده می کنم. صبح با زنگ عمه خانم گل پسر از خواب بیدار شدم که می خواستن بیان دنبال  من و گل پسر برای رفتن به جایی من هم کلی استقبال کردم که این استقبال معایبی هم داشت۱- صبحانه نخوردم۲ مجبور شدم کلی از چیزهای خوشمزه ای که به گل پسر تعارف می شد و اوون نیم خورش می کرد رو تمام کنم. 

صبح؛ نصف شکلات نیم خورده گل پسر+۳/۱ آب آلبالوی کوچک گل پسر+ یک اسک.پ بستنی که برای گل پسر زیاد بود و داشت می مالید به سر و کله اش. 

ناهار: یه کاسه ماست+ ۵ تا زیتون + یک سیخ و نیم کباب کوبیده + ۵ قاشق برنج+ یک ظرف پر سالاد با ماست بعد از ظهر هم یه عدد بیسکویت نیم خورده گل پسر + یه عدد کلوچه با چای 

---------------------------------------------------------- 

پی نوشت: 

 بخاطر نبود آقای همسر نه من و نه گل پسر  تمایلی به جدا خوابیدن نداریم. ولی چند شبه دارم سعی می کنم با پتوهای مجزا بخوابیم که می بینم شب یهو یه دست یا پا اومده زیر پتوی من نمیدونم تا کی این وضع ادامه داره ولی من بیشتر به بودنش عادت کردم جوریه که بدون گل پسر خوابیدن اصلا برام قابل تصورنیست.

خوشتیپی ۲

قرار بود هر روز بیام و برنامه غذاییمو بنویسم ولی چون نانا و خاله جان اومده بودن وقت نشد. توی این سه روز تمام تلاشمو کردم که به برنامه ام پایبند بمونم. دوشنبه از اونجایی که ناهار خونه دایی جون بودیم سعی کردم با خوردن هویچ و خیار حس خوردنمو اروم کنم. و ناهار هم با اینکه کمی بیشتر از جیره روزانه خوردم ولی با نخوردن غذا توی شب سعی کردم جبران کنم.روز سه شنبه هم موفقیتم بالای ۶۰ درصد بود یعنی انحرافم از برنامه خوردن یه مشت بادام بود.که سعی کردم با رفتن به پیاده روی و  کمی ورزش در جا توی خونه بتونم حداقل اندازه ۲ تاشو جبران کنم.  

دیروز هم صبحونه نصف نون لواش خوردم و ناهار ۲ تکه مرغ کوچک و ۲ کفکیر برنج که کمی بیشتر از جیره روزانه ام بود که بعد از ظهر با نخوابیدن و رفتن پیاده روی ۱ ساعته و نخوردن  شام خودمو جریمه کردم. تصمیم گرفتم از امروز کمی ورزش رو هم به برنامه ام اضافه کنم . 

همچنان التماس دعا دارم

پیش به سوی خوش تیپی ۱

گفتم واسم دعا کنین که کم بخورم ولی مثل اینکه دعاتون عجیب مستجاب شد که از دیروز تا حالا جز آب و کمی دوغ  و سه چهار قاشق ماست موسیر به توصیه خاله خانم چیزی نخوردم.امیدوارم حالا حالاها این ویروس توی بدنم فعال باشه و من بی اشتها

------------------------------------------------------------------------- 

پی نوشت: البته چون قراره صادق باشم یه نصف شکلات زیاد مونده گل پسر و دیروز عصر خوردم . البته از این شکلات تلخ های کوچولو بود. و دیگر هییییییچ